پسرم ختنه شد
ســـــــــــــــلام روز پنجشنبه ی همگی بخیروخوشی چن روز بود توخونمون بحث این بود که ایدین پسر نازم رو کجاببریم برای ختنه و من هر بار با شنیدنش تنم میلرزید میترسیدم....خلاصه سبک سنگین کردیم قرار شد ببریم جایی که از چن نفر تعریفش ر وشنیده بودیم...دکتر منصور پاکرو....خلاصه 28 مرداد ساعت 18:15 راه افتادیم و چن دیقه کوتاه مسیر رقتمون بود....چن دیقه ای تو سالن انتظار نشستیم و بعدش رفتیم داخل...به همسری گفتن بشینه وسط پاهای ایدین رو بگیره منم قرار شد شیشه شیر رو نگه دارم دهنش و هی باهاش حرف بزنم....از لجم سر موضوعی که خیلی بهم فشار اوردن باهمسری به توافق رسیدیم که کسیو همراهمون نریم مخصوصا از خانواده ایشون....ایدین نازم برخلاف همه که می...